انتحاری / Suicide

هر که دارد هوس کرب و بلا ، بسم الله...

انتحاری / Suicide

هر که دارد هوس کرب و بلا ، بسم الله...

سید محمد خاتمی

...صدای شهید اوینی را هم دراورده بود


بازخوانی کارنامه سید محمد خاتمی در وزارت ارشاد
کدام «راه آقای خاتمی» را می توان ادامه داد؟

با توجه به آسیب هایی که جریان انقلاب از رویکرد و عملکرد آقای خاتمی در دوران وزارت ارشاد ایشان خورده است، به نظر می رسد سخن اخیر جناب آقای جنتی که کارنامه روشن و وجهه مثبتی در میان مردم دارند، سخن دقیقی نباشد.


جناب آقای جنتی وزیر محترم فرهنگ و ارشاد اسلامی اخیرا طی اظهاراتی عنوان کرده اند که امیدوارند بتوانند در وزارت ارشاد ادامه دهنده راهی باشند که سیدمحمد خاتمی آغاز کرد.


برای این شخص و تمام کسانی که خط فکری ایشان را دنبال میکنند واقعآ متاسفم! آیا ابتذال ،افتخار است؟


- خاتمی نزدیک به 10 سال وزیر ارشاد بود. بدین صورت که میر حسین موسوی در کابینه دوم خود نیز نام او را برای تصدی وزارت ارشاد به مجلس معرفی کرد و وقتی کار دولت موسوی پایان یافت، هاشمی رفسنجانی در راس دولت قرار گرفت و این بار در مقام رئیس جمهور، یار دیرینه خود را در مقام وزارت ابقا کرد.

- یکی از نشریاتی که در وزارت ارشاد آقای خاتمی منتشر می شد، نشریه گردون بود. «عباس معروفی» که یک مدیر میانی در وزارت ارشاد خاتمی بود و ارتباط تنگاتنگی با کیان داشت، مدیر مسئول این ماهنامه بود.  درباره فعالیت های گردون همین بس که در شـمـاره 47ـ46 خـود از سـانـسـور تـصـاویــر مستهجن زنان در ایران انتقاد کرده بود. این نشریه در آخریـن شـمـاره اش حجـاب و زن محجبه ایـرانى را به سختى هتـک کـرد که سبب توقیف آن و بازداشت  معروفى شد.

- در دوره وزارت آقای خاتمی بر فرهنگ و ارشاد اسلامی، وضعیتی به وجود آمده بود که وقتی در سال 70 «محمد تقی بانکی» اولین شماره ماهنامه «نگاه نو» را منتشر ساخت، در ستون سرمقاله آن نوشت: «امروز نوشته های روزنامه نگاران مانند آبی است که سال ها پشت سدی بلند جمع شده و ناگهان چون سیل بر بستر رودخانه ای خشک رها شده است. در آستانه میدان فراخ آزادی هستیم». کار به جایی رسیده بود که نشریه ضد انقلابی «جنگ» چاپ لس آنجلس از این میدان فراخ دهان تعجب گشوده بود: «در ایران مجلاتی منتشر می شوند بسیار پرمحتوا که دست به مبارزه و مقاومت فرهنگی زده اند. حرف هایی می نویسند که ما در این سوی اقیانوس جرأتش را نداریم».  

- براساس نتایج یک تحقیق، در دوره وزارت خاتمی بر ارشاد، یک تلاش مشترک داخلی و خارجی برای محو جریان مذهبی در ایران مشاهده می¬شد. سازمان ها و نهادهای وابسته و یا مرتبط با نهادهای حاکمیتی ایران (مانند کیان) و آمریکا(مانند بنیاد آمریکایی سیرا به سرکردگی هوشنگ امیر احمدی)  فعالیت چشمگیری را برای تاثیرگذاری بر فرهنگ و سیاست در ایران انجام می دادند. در همین دوره، رفت و آمد عناصر ایرانی مرتبط با حاکمیت آمریکا نظیر «احسان نراقی» و «هوشنگ امیراحمدی» به تهران و حضور در نهادهای دولتی به راحتی صورت می گرفت؛ گو اینکه رفت و آمد عناصر ایرانی به غرب، از این هم راحت تر بود.

- در همین عصر بود که مقام معظم رهبری  حضرت آیت الله خامنه ای برای نخستین بار از مسئله «تهاجم فرهنگی» سخن به میان آورده و هشدار دادند: «در حال حاضر، یک جبهه بندی عظیم فرهنگی که با سیاست و صنعت و پول و انواع و اقسام پشتوانه ها همراه است، مثل سیلی راه افتاده، تا با ما بجنگد. جنگ هم جنگ نظامی نیست، بسیج عمومی هم در آن جا هیچ تأثیری ندارد. آثارش هم به گونه ای [است] که تا به خود بیائیم گرفتار شده¬ایم. مثل‌ یک‌ بمب‌ شیمیایی‌ نامحسوس‌ و بدون‌ سروصدا عمل‌ می‌کند. فرض‌ کنید در محوطه‌ای‌ یک‌ بمب‌ شیمیایی‌ بیفتد که‌ احدی‌ نفهمد که‌ این‌ بمب‌ در آن‌جا افتاد؛ ولی‌ پس‌ از هفت‌، هشت‌ ساعت‌ ببینند صورت ها و دست¬های‌ همه‌ تاول‌ زده‌ است».

- در جشنواره فیلم فجر سال 1369، فیلم هایی با مضامین و صحنه های مبتذل اکران شد و حتی به یک هنرپیشه زن ترک که در کشور لائیک خود به فساد و فحشا معروف بود، جایزه سیمرغ بلورین اعطا شد تا سرانجام داد اعتراض روحانیت نیز درآید.


آیت الله «احمد جنتی» در یکی از خطبه های نماز جمعه اسفندماه 69 شهر مقدس قم باب انتقاد از خاتمی را گشود و گفت: «حرکت خزنده ای به نام هنر در بعضی جشنواره های مبتذل و مجلات توسط افرادی طاغوتی که منزوی شده بودند، به راه افتاده است و کسانی که در رژیم گذشته فعال بودند، امروز دارند در صحنه حاضر می¬شوند. این حرکت با به تمسخر گرفتن و تحقیر خانواده شهدا، حزب الله، بسیج، پاسدار و ارزش های انقلابی قصد دارد به انقلاب ضربه بزند و هنرمندان متعهد باید با آن مقابله کنند». 

به دنبال انتشار سخنان آیت الله جنتی در کیهان، خاتمی در پاسخ به این انتقادات سکوت نکرد و در جوابیه ای که به روزنامه مذکور ارسال کرد، آیت الله جنتی و دیگر منتقدانش را با زشت ترین الفاظ به «ارتجاع»، «نادانی»، «کم دانی»، «ناآگاهی»، «کم توانی» و «تحمیل سلیقه های یک جریان بر کل جامعه فرهنگی کشور» متهم کرد و در عوض، کسانی که انتقاد آیت الله جنتی را برانگیخته بودند، «جوانان متعهد و انقلابی» خواند.

- واکنش رسانه های ضدانقلاب به استعفای خاتمی واقعا جای تعجب داشت و مصداق بلند شدن «ناله شیطان» بود. بی بی سی از آنچه «اصلاح در درون رژیم جمهوری اسلامی در مسائل فرهنگی»  خواند، ناامید شد، هفته نامه آبزرور منتقدان خاتمی را «تندروها»یی خواند که به نظرات «لیبرالی» وی حمله می کردند ، و رادیو اسرائیل نیز استعفای خاتمی را اینگونه توصیف کرد: «وزیر پیشین فرهنگ و ارشاد اسلامی در استعفانامه خود هشدارهای تندی نسبت به خطر تحجر و واپس گرایی و خشک مقدس بودن برای آینده فرهنگ و هنر ایران داده است».


خط فکری نیروهایی که خاتمی در وزارت ارشاد به خدمت گرفت اما با آنچه او به زبان می آورد کاملا متفاوت بود. کسانی که با امضای خاتمی در پست های معاونت و مدیریت های میانی ارشاد گنجانده شدند، روشنفکرانی بودند که دل در گرو تمدن غرب داشتند، اعتقادی به «گفته ها»ی خاتمی در مراسم معارفه نداشتند و شاید همراهی شان با او بیشتر به دلیل آگاهی از «ناگفته ها»ی وزیر بود؛ ناگفته هایی که بعدها به زبان آمد و نشان داد گوینده در گفته های آن روز خود صادق نبوده است: همان خاتمی که جلسه معارفه غرب زدگی را عامل «مسخ کنندگی» دانست، سال ها بعد صریحا تنها راه رسیدن به «سعادت» را پذیرش روش و منش غربی خواند.  کم نبودند کسانی که از این اعتقاد راسخ اما پنهان خاتمی باخبر بودند. بنابراین، قرار گرفتن این روشنفکران و مومنین به لیبرال دموکراسی غربی در پست¬های مدیریتی وزارت ارشاد کاملا قابل درک است: «بهزاد نبوی»، «ابراهیم اصغرزاده»، «عیسی سحرخیر»، «محمد علی ابطحی»، «سید مصطفی تاج¬زاده»، «محسن امین زاده»، «هادی خانیکی»، «محسن آرمین»، «احمدستاری»، «علی اصغر فرامرزیان»، «مرتضی حاجی»، «رجبعلی مزروعی»، «محمد ملا زم»، «فیض الله عرب سرخی»، «سعید پورعزیزی» و «احمد بورقانی». این بود که علی رغم ادعاهای خاتمی مبنی بر وظایف متعالی ارشاد، این وزارتخانه در عمل راه دیگری پیمود.


شهید آوینی از جمله کسانی بود که به انحرافات عقیدتی خاتمی پی برده و با قلم عریان به سیاست های لیبرال وی در عرصه فرهنگ تاخت. از جمله این انتقادات می توان به انتقاد آوینی از نقطه نظرات خاتمی درباره مقوله «آزادی» اشاره کرد. خاتمی در آن دروان، زمانی در برنامه تلویزیونی «ارتباط نزدیک» شبکه اول تلویزیون حاضر شد و گفت که «ذکر مسائل جنسی در کتاب ترویج فحشا نیست. این مسائل در قرآن هم آمده است. در کتب دینی ما هم آمده است»، و این امر سید مرتضی را به شدت برانگیخت و به انتقاد واداشت.

آوینی در جای دیگری نیز به مواضع خاتمی واکنش تندی نشان داده است. خاتمی در اردیبهشت ماه 1370 طی سخنانی جامعه غرب را ستوده و می گوید:

انقلاب ما با آنچه در دنیا می گذرد در بنیاد فکری و اهداف در تضاد است و اصولاً هر انقلابی با وضع موجود به مخالفت بر می¬خیزد. ما نباید از یاد ببریم که جهان رقیب ما از یک نظام نظری و سیاسی جا افتاده و پرسابقه برخوردار است. دنیای امروز – غرب فکری – دارای اندیشه است، قرن هاست که شکل گرفته است، مبانی آن فرموله شده است، از جهات مختلف توسط صدها دانشمند بیان شده است، تجربیات مختلفی را پشت سر گذاشته است، خود را با واقعیت محک زده است و اصلاح کرده است و نحله های فکری مختلف سمبل آن است. مسئله مهم این است که این نظام ارزشی، فکری و سیاسی با تمایلات اولیه بشر سازگار است؛ خود به خود طبع اولیه مدافع و خواستار این نظام است. مبانی نظام امروز بر آزادی است؛ بخصوص با شکست تفکر سوسیالیستی این آزادی بیشتر مورد خواست است. آزادی از دیدگاه آنها یعنی رهایی از همه موانع برای انجام دادن هر آنچه که انسان تمایل به آن دارد و حدود این آزادی، آزادی دیگران است. ما معتقدیم که باید با تبادل اندیشه در افراد مدافع نظام مصونیت به وجود بیاوریم.

«سید مرتضی آوینی» نیز در پاسخ به این سخنان، طی یادداشتی در مجله سوره، خاتمی و امثال او را افرادی مرعوب در برابر غرب دانست و نوشت: «اشتباه دوستان ما که ریشه در مرعوبیت آنها در برابر غرب دارد آن است که آنها افق حرکت انقلاب و شرایط آماده جهانی را در این عصر احیای معنویت و اضمحلال غرب نمی بینند و بالتَبع هرگز برای وصول به این غایت تلاش نمی‌کنند. دگراندیشان و روشنفکران سکولار باید آزاد باشند، اما رشد و بالندگی نسل انقلاب نیز مواظبت می‌خواهد! دولت جمهوری اسلامی حقیقتاً به شعار آزادی مطبوعات، نویسندگان و هنرمندان پایبندی اعتقادی دارد، اما دوستان خویش را از یاد برده است و اکنون مجموع سیاست های نظام اسلامی کار را به آنجا کشانده که نسل انقلاب در هنر و ادبیات احساس عدم امنیت و بیهودگی می‌کند!».

با این همه اما وقتی خاتمی در برابر این سوال قرار می گرفت که «آیا صحیح است که با بودجه و امکانات دولتی که بعضا با یارانه تهیه شده، به مجلات خاصی میدان داده شود که تفکرشان دقیقا نفی خواسته های مردم است؟»، ژست آزادی بیان می گرفت و جالب اینکه این نوع آزادی را به امام(ره) و رهبری هم نسبت می داد: «سیاست نظام جمهوری اسلامی از امام گرفته تا امروز، این نیست که فقط حرف خودی در ایران مطرح شود و مخالفین حق سخن گفتن نداشته باشند» ؛ و این¬گونه حمایت وزارت تحت مسئولیتش از جریان های معاند و مخالف نظام را توجیه می کرد.



بهار سال 1376 در حالی فرا می رسید که دیگر از آن جریان چپ دهه 60 خبری نبود. بدین صورت که این جریان تقریبا در همه مواضع پیشین خود رسما و علنا تجدید نظر کرده بود و دیگر خود را «چپ مدرن» می¬نامید؛ چپی که هیچ نسبتی جز «تضاد» با گذشته خود نداشت. خاتمی هم دیگر آن خاتمی نیمه نخست دهه 60 نبود. هم¬او که زمانی این باور مشروطه خواهان را که «تمامی مشکلات بشر در غرب حل شده است و فقط باید راه آنان را پیمود و به سعادت رسید»، غلط می خواند و زیر سوال می برد، در نیمه نخست دهه 70  ظاهرا خود نیز مقلد مشروطه خواهانی چون «تقی زاده» شده بود و عجبا که دقیقا سخنان آنها را تکرار می کرد:

«امروز به جرأت می توان گفت در زندگی قومی که عزم تعالی و پویایی کرده است هیچ تحول کارسازی پدید نخواهد آمد مگر آن که از متن تمدن غرب بگذرد وشرط دگرگونی اساسی، آشنایی با غرب و لمس روح آن تمدن یعنی تجدد است.کسانی که با این روح آشنا نیستند هرگز به پدید آوردن دگرگونی سودمند در زندگی خود توانا نیستند. سوگمندانه اقوامی نظیر ما هنوز از آن آشنایی محروم هستیم. توسعه به معنای امروزش، میوه یا شاخ و برگ تمدن جدید است. اگر آن تمدن آمده، توسعه هم خواهد آمد و به این معنا سخن کسانی که می گویند ابتدا باید خرد غربی را پذیرفت تا توسعه بیاید سخن بیراهی نیست و این  سخن را کامل کنم که علاوه بر خرد و بینش غرب باید منش غربی متناسب با این بینش را نیز پذیرفت».


گویا امام خمینی(ره) وقتی آبانماه 62 در جمع مسولان وزارت ارشاد وقت که خاتمی در راس آنها بود،‌سخن می گفتند،‌ دقیقا نگران چنین روزی در حیات سیاسی خاتمی بودند که به صراحت فرمودند: «نباید دستمان را پیش دیگران دراز کنیم،‌ تمدن اسلام بر سایر تمدن ها مقدم است»؛‌جمله ای که سید محمد خاتمی در فردای روز دیدار با امام آن را به عنوان تیتر نخست کیهان برگزید،  ‌اما گذر زمان ثابت کرد که نه آن روز بدان معتقد بود و نه بعدها به آن وفادار ماند.


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد