انتحاری / Suicide

هر که دارد هوس کرب و بلا ، بسم الله...

انتحاری / Suicide

هر که دارد هوس کرب و بلا ، بسم الله...

شهید گمنام

شهیدان گمنام 

 فرزندان فاطمه (س)

 

 

ادامه مطلب ...

روح‌الله کمالوند خرم‌آبادی

روح‌الله کمالوند خرم‌آبادی

زندگینامه

روح‌الله کمالوند در سال ۱۳۱۹ قمری در خانواده‌ای کشاورز در خرم‌آباد به دنیا آمد. وی دوران کودکی و نوجوانی خود را در زادگاهش گذراند و علوم اسلامی را نزد ابوتراب جزایری آموخت. سپس در سن هفده سالگی به بروجرد رفت تا در محضر آیت‌الله حسین بروجردی فقه بیاموزد. پس از آن به سلطان‌آباد یا اراک امروزی رفت و شاگرد عبدالکریم حائری یزدی شد. در اراک وی همدرس روح الله موسوی خمینی شد که وی نیز از شاگردان آیت‌الله حائری بود. با مهاجرت آیت‌الله حائری به قم، کمالوند نیز همراه وی به این شهر روانه شد. بعدها با مهاجرت آیت‌الله بروجردی از بروجرد به قم، روح الله کمالوند فرصت دوباره یافت تا در درس وی حاضر شود و یکی از شاگردان برجسته و بعدها از یاران نزدیک وی شد.



ادامه مطلب ...

هدیه اسراییل به فلسطین


هدیه از طرف کودکان صهیونیستی برای کودکان فلسطینی




دختر بچه های دیروز!......دختران امرو

دختر بچه های دیروز!

                          ......دختران امروز؟


ناگفته‌هایی از ارتباط حضرت امام(ره) با آیت‌الله العظمی بروجردی

پیرامون ارتباط آیت‌الله العظمی بروجردی و حضرت امام خمینی(ره) مطالب زیادی در کتب و نشریات مختلف منتشر شده است، با این حال مطالب و ناگفته های بسیاری در سینه شاگردان و نزدیکان این دو زعیم بزرگ حوزه نهفته است.

در گفت وگوی خبرگزاری حوزه با آیت‌الله سیدجواد علوی بروجردی، نوه آیت‌الله العظمی بروجردی و استاد درس خارج حوزه، مطالب و خاطرات ارزشمند و بعضا ناگفته ای از ارتباط و تعاملات این دو شخصیت نام‌آور حوزه های علمیه به دست آمد که قطعا برای علاقمندان به تاریخ معاصر و پژوهشگران، ارزشمند و مثمرثمر خواهد بود.

حاصل این گفت و گوی دو ساعته که در بیت آیت‌الله العظمی بروجردی صورت گرفت در اختیار مخاطبان ارجمند قرار می‌گیرد.

×لطفاً در آغاز بحث دربارهپیشینه آشنایی حضرت امام خمینی(ره)با آیت‌الله العظمی بروجردی توضیحاتی ارائه بفرمایید.

حضرت آیت‌الله بروجردی در زمان مرحوم آیت الله حاج شیخ عبدالکریم حائری، هفت ماه در قم سکونت داشتند. داستان از این قرار بود، ایشان هنگام مراجعت از عتبات به بروجرد در مرز دستگیر و به تهران منتقل شدند و صد روز در زندان بودند. بعد از آزادی از زندان، نمی‌خواستند در تهران بمانند و قصد داشتند به شهر دیگری بروند. مسئولین اجازه بازگشت به بروجرد را به ایشان ندادند و گفتند، می‌توانید به مشهد بروید. آن زمان، مشهد دارای حوزه علمیه بزرگی بود. لذا به مشهد رفتند. علما و شخصیت‌های مشهد از ایشان استقبال کردند و نماز تاریخی در مسجد گوهرشاد به امامت آقا برگزار شد.

آقای محسنی ملایری می‌گفتند:مرحوم آقامیرزا محمد آقازاده، هر شب و مرحوم حاج‌آقا حسین قمی بعضی از شب‌ها در نماز آیت‌الله بروجردی شرکت می‌کردند. به هر حال، ایشان یازده ماه در مشهد ماندند و به تدریس پرداختند. بعد از آن، یک مرتبه از مشهد بیرون آمدند. از اسناد به دست آمده امروز مشخص شده است ارتش خراسان عامل اصلی خروج آیت‌الله بروجردی از مشهد بوده است و در اصل ایشان را بیرون کردند.

دلیل آن نیز برگزاری جلساتی بود که بیشتر در منزل آیت‌الله بروجردی و برخی هم در منزل آقامیرزا یونس اردبیلی برگزار می‌شد. در این جلسات، مرحوم میرزا محمد آقازاده (فرزند مرحوم آخوند خراسانی) و مرحوم آیت الله حاج‌آقا حسین قمی نیز حضور داشتند و راهکارهایی برای مقابله با رضاشاه ارائه می‌دادند. آیت‌الله بروجردی محور این جلسات بود. بنابراین، رژیم احساس کرده بود که حضور ایشان در مشهد، اسباب زحمت است. لذا عذر ایشان را خواستند.

ایشان پس از خروج از مشهد، به قم آمدند و هفت ماه در این شهر بودند. در این زمان، مرحوم حاج‌آقا نوراللهاصفهانی هم از اصفهان به قم آمده بودند و در حوزه عملاً قیامی بر ضد رضاشاه صورت گرفته بود. البته مرحوم حاج‌شیخ عبدالکریم حائری در این کار دخالت نمی‌کرد و آیت‌الله بروجردی هم در مدتی که در قم بودند، بنایشان بر این بود که همان مشی حاج‌شیخ را دنبال کنند و در هیچ یک از امور حوزه، خارج از خط‌مشی ایشان عمل نکنند تا مقابله‌ای با مرحوم حاج شیخ تلقی نشود.

آیت‌الله بروجردی در مدت اقامت در قم، درس خود را شروع کردند و کسانی همچون حاج‌آقا روح‌الله کمالوند بنا به نقل خودشان و جمعی دیگر از فضلای حوزه در درس ایشان شرکت می‌کردند. بنده هنوز شواهدی پیدا نکردم که نشان دهد امام خمینی(ره) هم در آن دوره در درس آیت‌الله بروجردی شرکت کرده باشند.

به هر حال، پس از هفت ماه حضور آیت‌الله بروجردی در قم، ناگهان اتفاقاتی می‌افتد و بروجردی‌ها را تحریک می‌کنند که آیت‌الله بروجردی به شهر خودشان ببرند. ‌به قول یکی از آقایان، در شهری که چهار تا اتوبوس پیدا نمی‌شد، چهل تا اتوبوس از بروجرد آمد سراغ آیت‌الله بروجردی؛ و ایشان به بروجرد رفتند. از این رو قرائن نشان می دهد دست‌هایی از طرف رضاخان در این امر دخیل بوده است.

وقتی آیت‌اللهالعظمی بروجردی در بروجرد بودند، حضرت امام با ایشان ارتباط داشتند و نامه هایی از امام به آیت‌اللهبروجردی از آن دوران در دست هست.

×بفرمایید این ارتباط چگونه شکل گرفته بود به خصوص این که حضرت امام ظاهرا تا آن موقع در درس آیت‌الله العظمی بروجردی شرکت نکرده بودند؟

پدر من نقل می‌کردند، از امام (ره) سؤال کردم، شما در مسئله آمدن آیت‌الله بروجردی به قم، بسیار تلاش کردید. به چه دلیل بر روی ایشان تأکید داشتید؟ امام در پاسخ فرموده بودند: پیش از آنکه آیت‌الله بروجردی به قم بیایند، مراتب علم و کمال و فضل ایشان را فهمیده بودیم. همه این مسئله را می‌دانستند. پس از رحلت آیت‌الله حاج‌شیخ عبدالکریم حائری، ضرورت داشت شخصیت بزرگی به قم بیاید و ما احساس کردیم که آیت‌الله بروجردی همان کسی است که ما می‌خواهیم.

البته لازم به ذکر است اصل طرح دعوت از آیت‌الله بروجردی به قم، متعلق به آیت‌الله صدرالدین صدر بوده است. آیت‌الله صدر رئیس حوزه بودند و نسبت به آیت الله سید محمد تقی خوانساری و آیت الله حجت از نظر سن برتری داشت؛ به‌گونه‌ای که مسئولان دولتی نزد ایشان رفت و آمد داشتند و ارتباط حوزه علمیه با حکومت حتی در زمان رضاشاه، از طریق ایشان صورت می گرفت. همچنین در زمانی که مرحوم آیت الله آقا سیدابوالحسن اجازه اش را پس گرفته بود و حوزه در یک حالت بحرانی واقع شده بود. هر چه از وجوهات شرعی در اختیار مرحوم آیت الله صدر بود به طلبه ها شهریه دادند و بعد تا جایی که ممکن بود قرض کردند و شهریه دادند. در این زمان شهریه ها کم شده بود، زندگی طلبه ها اداره نمی­شد و زمزمه رها کردن کردن درس و حوزه را داشتند. و مرحوم آیت الله صدر مستأصل شده بود.

حضرت آیت‌الله سید موسی شبیری زنجانی از قول آقای سید علی خوانساری(فرزند مرحوم آیت الله سید محمد تقی خوانساری) برای بنده نقل کردند: «یک شب که آخر شب به خانه برمی­گشتم، دیدم آیت‌الله صدر حالتی مضطرب دارد و در حالی که بدون عبا بود، در داخل کوچه قدم می­زند. تا آیت الله صدر را دیدم جلو رفتم و سلام کردم و دست ایشان را بوسیدم. به من فرمود: خانه می­روی. عرض کردم بله.فرمود: به آقای والد اطلاع بده من با ایشان کار دارم و الآن منزل شما می­آیم. آقای سید علی خوانساری ادامه داد: پدر من شبها زود می­خوابید و من خجالت کشیدم بگویم پدر من خواب است. گفتم به روی چشم. چند قدمی که جلو رفتم به من فرمود: خدمت آیت‌الله حجت هم اطلاع بده به منزل شما بیاید. به آیت‌الله صدر عرض کردم: آیت الله حجت زود می­خوابند و الآن خوابیده اند. فرمود: بگو ایشان را بیدار کنند. گفتم به روی چشم.رفتم درب خانه آیت الله حجت را زدم، عرض کردم: آیت الله صدر این چنین فرمودند.جواب دادند آیت الله حجت چند ساعتی است که خوابیده اند. سپس ایشان(آقای سید علی خوانساری) ادامه داد، آمدم خانه خودمان پدرم خواب بود، ایشان را بیدار کردم. موضوع را برای ایشان توضیح دادم، در این موقع آیت الله صدر هم تشریف آوردند. بلافاصله سئوال کردند آیت الله حجت تشریف نیاوردند؟ گفتم: رفتم درب خانه­شان، گفتند خوابیده است. آیت الله صدر فرمود: به خانه ایشان بروید و بگوید ایشان را بیدار کنند. بعد از مدتی آیت الله حجت هم به منزل ما تشریف آوردند. وقتی این سه مرجع بزرگوار دور هم جمع شدند. آیت‌الله صدر به ایشان گفت: «واقعیت این است که حوزه قم با این شرایط به دست ما اداره نمی‌شود. مرجع اعلی، آقاسیدابوالحسن اصفهانی در نجف هستند و ایشان اجازه‌شان را پس گرفته‌اند و وساطت‌هایی هم که برای تغییر نظر ایشان انجام شده، مؤثر نبوده است. اگر ما می‌خواهیم حوزه قم حفظ شود، باید کسی در حد ایشان را بیاوریم تا حوزه ماندگار شود؛ وگرنه نمی‌توانیم شهریه قم را تأمین کنیم و حوزه قم تعطیل می‌شود. من فکر کردم و دیدم کسی که در شأن آیت الله سیدابوالحسن باشد و بتواند حوزه را اداره کند، آیت‌الله بروجردی است که اکنون در بروجرد است. آقایان هم اگر راه دیگری به نظرشان می‌رسد بگویند».

مرحوم آیت‌الله حجت نیز گفته بودند: «من آقای بروجردی را می‌شناسم. و جهات فضل و کمال ایشان را می دانم». سپس فرمودند: «مطلب دیگری هم هست و آن اینکه اگر آیت‌الله بروجردیبیاید آقایان آذری زبان­ مرا حفظ می‌کنند ؛[i]اما جایگاه شما و آقای خوانساری، کاملاً ساقط خواهد شد ». مرحوم آیت‌الله صدر فرمودند: «من درباره حوزه امام زمان صحبت می‌کنم. این حوزه باید باقی بماند؛ ما چه ارزشی داریم؛ به‌جهنم که ما ساقط می‌شویم!»آیت‌الله شبیری زنجانی، این حکایت را درباره خلوص آیت‌الله صدر نقل می‌کردند و اینکه این اخلاص‌هاست که حوزه را نگه داشته است. به هر حال، شالوده دعوت از آیت‌الله بروجردی برای آمدن به قم، از آن هنگام ریخته شد.

× تلاش امام خمینی (ره) برای بازگرداندن آیت الله العظمی بروجردی به قم به چه صورت بود؟

امام جزء کسانی بود که بسیار تلاش می‌کردند تا آیت‌الله بروجردی به قم بیایند و با ایشان ارتباط داشتند. در این زمان آیت‌الله حاج‌شیخ عبدالکریم حائری فوت شده بودند و تا آمدن آیت‌الله بروجردی به قم، حدود هفت سال از رحلت ایشان گذشته بود. مهم‌ترین مشکل علمای قم نیز در همین دوره رحلت آیت‌الله حائری تا آمدن آیت‌الله بروجردی بود. ازاین‌رو، علمای قم تصمیم گرفتند نامه‌ای به آیت‌الله بروجردی بنویسند و از ایشان برای سفر به قم دعوت کنند.البته ما هنوز به این نامه دست پیدا نکرده‌ایم؛ ولی نامه‌های متعددی از حضرت امام به آیت‌الله بروجردی در این زمینه وجود دارد که در یک مورد بسیار خاضعانه نوشته شده است: «شما وعده فرمودید که در این تاریخ بیایید. ان‌شاءلله امیدوارم به وعده خود عمل کنید و اینجا همه فضلا منتظر هستند». از محتوای این نامه چنین برمی‌آید که نامه‌ها و درخواست‌های متعددی به آیت‌الله بروجردی ارسال شده و آمدن ایشان به قم مسلم شده بود و بحث درباره زمان حرکت ایشان بود. ولی آیت‌الله بروجردی تا پیش از مریضی‌شان برای سفر به قم اقدام نکردند.

× علت پرهیز آیت‌الله بروجردی از سفر به قم و پذیرش مرجعیتچه بود؟

بنده دلیل آن را دو چیز می‌دانم؛ یکی اینکه آقاسیدابوالحسن مرجع اعلی بود و آیت‌الله بروجردی معتقد بودند تا وقتی کسی در رأس مرجعیت است، باید او را حفظ کرد و نباید مراجع دیگری را در کنار او مطرح کرد تا در مقابل ایشان قرار گیرد. ایشان به‌گونه‌ای به آقاسیدابوالحسن احترام می‌گذاشت که درباره دیگران سابقه نداشت. ایشان چون از وضعیت قم اطلاع داشتند و می‌دانستند کهامکان دارد ایشان را در مقابل آقاسیدابوالحسن قرار دهند، از آمدن به قم ابا داشتند.

دیگر آنکه مرجعیت علمای ثلاث نیز در قم جا افتاده بود و وقتی شخصی بالاتر همچون آیت‌الله بروجردی به آنجا می‌رفت، طبعاً افراد پایین‌تر کنار زده می‌شدند. ازاین‌رو ایشان نمی‌خواست نظم موجود در قم را به هم بزند و در این خصوص بسیار اهتمام داشت. ایشان حتی وقتی که در قم بودند، نسبت‌به دیگر بزرگان حوزه، مسائل بسیاری را رعایت می‌کردند. ازاین‌رو، در خصوص سفر به قم اقدامی نمی‌کردند.این مسئله هم نشان از تقوای ایشان دارد. حوزه‌ای با طلاب و فضلای فراوان، در فاصله‌ای نزدیک، به نیاز دارد؛ او هم مرد این حوزه است و مرجعیت و زعامت نیز در همین حوزه شکل می‌گیرد؛ با این حال، ایشان هیچ رغبتی از خود برای حضور در آنجا نشان نمی‌دهد.این امر دلالت می‌کند بر اینکه واقعاً به دنبال مرجعیت و کسب ریاست نبوده است.

× اگر امکان دارد در مورد بیماری آیت الله العظمی بروجردی و آمدن ایشان به قم توضیح دهید.

آقا همچنان از آمدن به قم ابا داشتند که دچار بیماری شدند. وقتی درد و ناراحتی شدید ایشان را فرا می‌گیرد و در مدتی کوتاه حالت عفونی پیدا می‌کند وضع‌شان بسیار وخیم شده و به تب و لرز می‌افتند و تا اینکه شبانه به سمت تهران حرکت می‌کنند.

در آن زمان آمبولانس و امکانات مناسبی نبود؛ لذا اتو‌بوسی را آماده می کنند که آقا بتوانند در آن بخوابند. خود آقا می‌فرمودند: درد شدیدی داشتم مسکّن‌هایی به من زدند و من خوابم برد. در مسیر تهران وقتی از خواب بیدار شدم، چشمم به بارگاه حضرت معصومه (س) افتاد. برخی از ایشان نقل می‌کنند که فرموده بود: من نذر کردم اگر از این کسالت رهایی پیدا کنم، همین جا در قم بمانم و جای دیگری نروم. همچنیننذر کرده بودند بعد از بهبودی سفری برای زیارت آقا علی‌بن‌موسی الرضا (ع) مشرف شوند که به نذرشان هم بلافاصله عمل کردند.

ایشان به مدت دو ماه در بیمارستان فیروزآبادی تهران بستری شدند. در این مدت، تقریباً همه شخصیت‌های روحانی و سیاسی از قم و تهران، از شاه گرفته تا دیگران، به عیادت ایشان آمدند در این شرایط، فرصت بسیار خوبی برای کسانی که تقاضا داشتند ایشان به قم بیایند، فراهم شد.

× در جریان ورود آیت الله العظمی بروجردی به قم، به غیر از حضرت امام(ره) چه کسانی نقش داشتند؟

در این خصوص، دو نفر در سازمان‌دهی حرکت ایشان به قم نقش اساسی داشتند؛ هرچند مراجع قم، به‌ویژه آیت‌الله صدر در سطح بالا تصمیم‌گیری کرده بودند، اما اقدامات عملی را این دو نفر انجام دادند: یکی امام خمینی(ره) از قمبود که مرحوم حاج‌آقا مرتضی حائری و مرحوم آقاسیدمحمد محقق داماد و دیگران نیز در کنار ایشان بودند؛ و دیگریمرحوم آقای سیدمحمد بهبهانی از تهران بود.

نظر امام در خصوص حضور آیت‌الله بروجردی در قم، بیشتر از جنبه تثبیت بیشتر و تعالی حوزه و حفظ نقش مرجعیت در سیاست های مملکتی بود؛ اما آقای سیدمحمد بهبهانی نظر دیگری داشت. نظر ایشان این بود که بعد از شهریور 1320 و خروج رضاشاه از ایران، شرایط کشور بسیار حساس شده است؛ احزاب شروع به فعالیت کرده بودند؛ حزب توده قوی‌ترین حزب شده بود و دانشجویان و مراکز روشنفکری به تفکر چپ گرایش یافته بودند. شاه ضعیف بود و شوروی هم در کنار ما تهدیدی جدی به شمار می‌رفت. هر روز خبر می‌رسید که یکی از کشورهای اروپایی، در دامن شوروی افتاده است. چون ایران نیز هم مرز با شوروی است، لذادر معرض خطر بود.ازاین‌رو نظرشان بر این بود که ایران احتیاج دارد به یک حوزه بسیار قوی که در رأس آن یک شخصیت قوی باشد تا بتواند از عقاید مردم حراست کند و در این صورت، نفوذ اجنبی بسیار مشکل خواهد شد.

امام تلاش می‌کرد طلاب و فضلا را به تهران ببرد و از روحانیون و شخصیت‌ها برای دعوت از آیت‌الله بروجردی نامه جمع می‌کرد. آقای بهبهانی هم در تهران همین کار را می‌کرد. ایشان همیشه با دربار حتی در زمان رضاخان هم رفیق بود و این رفاقت تا سال 42 ادامه داشت که با آغاز حرکت های انقلابی روحانیت این رفاقت به هم خورد. مرحوم آیت الله بهبهانی در وقایع سال42 به دفاع از امام(ره) و تظاهرات مردم برخاست، نصیری از جانب شاه برای ایشان پیغام آورده بود که اعلیحضرت فرمودند؛ دفاع از روحانیت، امام و مردم را رها کن و از مخالفا ما دست بردار وگرنه دستور می­دهم ریشت را خشک خشک بتراشند – با همین تعبییر – مرحوم آیت الله بهبهانی جواب داده بود: سلام من را به اعلی حضرت برسانید و بگویید که در 28 مرداد که من باعث شدم سلطنت شما برگردد مردم آنقدر تف به ریش من انداختند که هنوز خشک نشده است، اجازه بدهید خشک بشود بعد بتراشید.

ایشان رئیس علمای تهران بود و این طور نبود که چون با دستگاه مرتبط بود، کسی به او اعتنا نکند. با روحانیون ارتباط داشت و علما، همچون آیت‌الله صدر، برای انجام بسیاری از کارهای خود، به آقای بهبهانی نامه می‌نوشتند.با امام هم رفاقت داشتند و نمی‌شد امام به تهران بروند و به دیدار آقای بهبهانی نرود یا برعکس. این دو شخصیت با هم هماهنگ بودند و در طول دو ماه اقامت آیت‌الله بروجردی در بیمارستان، تمام تلاش خود را به کار بردند تاایشان را به قم بیاورند و سرانجام موفق شدند.

تمام تنظیمات ورود آیت‌الله بروجردی به قم را امام خمینی (ره) بر عهده داشتند؛ جایگاه امام (ره) نیز نزد آیت‌الله بروجردی بسیار بالا بود؛ به‌گونه‌ای امام اصرار داشتند برخی از افرادی که ارتباط نزدیک با دستگاه حکومت داشتند و یا از نظر فکری، دارای نوعی جمود فکری بودند را در اطراف آیت‌الله بروجردی راه ندهند.

هنگام ورود آیت‌الله بروجردی به قم، استقبال بسیار بزرگ و گسترده‌ای از ناحیه روحانیون و مردم قم به عمل آمد.تقریباً ساعت پنج بعد از ظهر روز پنج‌شنبه اوایل سال 1323 بعد از استقبال گسترده مردم وارد حرم شدند. از قضا، در سال 1340 نیز در روز پنج‌شنبه و تقریباً همین ساعات، در حرم حضرت معصومه ـ سلام‌الله‌علیها- دفن شدند. این تقارن در نوع خود، جالب توجه است.

× ارتباط حضرت امام(ره) پس از استقرار آیت الله العظمی بروجردی در قم چگونه بود؟

آیت‌الله بروجردی پس از ورودشان به قم، تدریس را شروع کردند، علما در درس ایشان حاضر شدند. امام هم خودشان در درس آیت‌الله بروجردی شرکت کردند و دیگران را برای شرکت در درس ایشان تشویق می‌کردند.ما ابتدا بنا به سخن آقای دوانی گمان می‌کردیم حضرت امام به درس آیت‌الله بروجردی احتیاج نداشتند و از باب احترام در درس ایشان شرکت می‌کرد؛ اما بعداً آقای مهدی حائری یزدی فرمود که امام خمینی هم از درس اصول آیت‌الله بروجردی استفاده می‌کرد و مطالب آن را می‌نوشت. ایشان در فلسفه شاگرد امام بود و نزد امام اسفار خوانده بود.می‌گفت: حتی بعدها کهامام(ره) دیگر درس آیت‌الله بروجردی نمی‌آمد؛ از من می‌خواست که هر هفته نوشته‌های خودم را از درس آیت‌الله بروجردی برای ایشان ببرم. آنجا متوجه شدم که امام تمام درس‌های آیت‌الله بروجردی را تا آن زمان نوشته است و می‌خواهد نوشته‌هایش ناقص نشود.

این مطلب را بعد از پیروزی انقلاب به مرحوم حاج احمدآقا خمینی عرض کردم که ظاهراً امام چنین نوشته‌ای دارند. احمدآقا گفتند: شاید وقتی که ساواک به خانه‌ امام ریختند، از بین رفته باشد. بعد از فوت حاج احمدآقا، آقای مسیح بروجردی، نوه امام (ره) به من گفت؛ نوشته‌ای پیدا کرده‌ایم که احتمال دارد همان باشد که شما می‌گویید. رفتم و دیدم نوشته‌های امام در تقریر درس آیت‌الله بروجردی است. آقایان دیگر هم تأیید کردند. در نتیجه قرار شد مؤسسه نشر آثار امام آن را چاپ کند و نهایتاً کتابی چاپ شد که تقریرات درس اصول آیت‌الله بروجردی به قلم امام در آن هست. این نشان می‌دهد حضور امام در درس آیت‌الله بروجردی، حضور استفاده‌ای بوده است و این رویه‌ای است که امام و بزرگان ما داشته‌اند و هیچ‌گاه از آموختن ابا نداشتند. افزون بر این، آیت‌الله بروجردی شاگرد آخوند بود و مبانی آخوند را می‌شد از ایشان گرفت.

اعتقاد علمی امام(ره) به آیت‌الله بروجردی بسیار زیاد بود. آقای مرتضی حائری برای من نقل کردند، پس از ورود آیت‌الله بروجردی به قم، سفری به عتبات رفتم. وقتی حوزه نجف را دیدم، در آنجا ماندم. اقامتم شش هفت ماه طول کشید. امام(ره) برای من نامه می‌نوشت که چرا نمی‌آیی؟ من هم نوشتم: اینجا حوزه نجف است؛ حوزه هزارساله شیعه و حوزه شیخ طوسی است و می‌خواهم بمانم. امام دوباره نامه‌ای به من نوشت که تو در نجف ماندی به حساب اینکه حوزه شیخ طوسی است؛ اما خبر نداری خود شیخ طوسی به قم آمده. زودتر بیا که این توفیق از دستت می‌رود. من هم برگشتم و بعد دیدم واقعاً همین‌طور است و تا آن موقع چنین درسی ندیده بودم».بنابراین، امام(ره) به مراتب علمی آیت‌الله بروجردی اعتقاد داشتند. به نظر من، بسیاری از مبانی امام در اصول و فقه، برگرفته از آیت‌الله بروجردی است؛ از جمله در نظریه ولایت فقیه، موضوع علم اصول، و... از مبانی ایشان تأثیر پذیرفته بود.

حضرت امام (ره) برای حفظ و ارتقای جایگاه اجتماعی آیت‌الله بروجردیتلاش می کردند؛ آیت‌الله بروجردی، اولین سالی که به قم آمدند، قصد کردند به نذرشان عمل کنند و به مشهد مشرف شوند. امام با سفر ایشان مخالف بود؛ چون معتقد بودند آیت‌الله بروجردی تازه به مرجعیت رسیده‌اند و هنوز مردم شهرهای مسیر ایشان را نمی‌شناسند و ممکن است تجلیل شایسته از ایشان به عمل نیاید. ازاین‌رو،‌ اصرار داشتند چند سال بعد که شناخته شدند، به مشهد بروند؛ اما آیت‌الله بروجردی نپذیرفتند و به سفر رفتند. از قضا در همان سفر، تجلیل فوق‌العاده‌ای از ایشان به عمل آمد. آیت‌الله بروجردی در طول مدتی که در قم نبودند، امام را برای اداره کارها جای خودشان گذاشتند و حتی مهر خود را در اختیار امام قرار دادند. یک چنین رابطه‌ای بین این دو بزرگواربرقرار بود.

آیت‌الله بروجردی اوایل سال 1323 شمسی وارد قم می‌شوند و آیت‌الله سیدابوالحسن اصفهانی هم اواخر سال 1324 فوت می‌کنند. بنابراین، ورود آیت‌الله بروجردی به قم، یک سال و اندی با زعامت آقاسیدابوالحسن مصادف بود.در این مدت، آیت‌الله بروجردی به کم‌پولی برمی‌خورد. یک زمان ایشان چنان بی‌پول شدند که پدر من می‌گفت حتی ایشان تصمیم گرفتند که به بروجرد برگردند.

ایشان نقل می‌کردند من هنوز داماد آیت‌الله بروجردی نشده بودم و در کوچه اتابکی منزل داشتم. عصر پاییز بود.رفتم منزل آیت‌الله بروجردی. دیدم روی زمین چمباته زده و سرش روی عصایش بود. سلام کردم. سرشان را بلند کردند و فرمودند سلام علیکم، و دوباره سرشان را روی عصا گذاشتند. در همان هنگام امام(ره) هم آمدند و سلام کردند.آیت‌الله بروجردی همان گونه به ایشان جواب داد. چند نفر دیگر هم آمدند و همین حالت بود.

امام خمینی از ما دل و جرئت بیشتری داشت. گفتند: «آقا! چیزی شما را ناراحت کرده؟» تا امام این حرف را زدند، آیت‌الله بروجردی گویا منفجر شدند، و گفتند: «آقا! شما آمدید من را به قم دعوت کردید و آمدم اینجا؛ اما همان عایداتی که در بروجرد داشتم، در اینجا ندارم. این همه طلبه اینجا هست اما هنوز نمی‌توانم کوچک‌ترین کمکی به اینها بکنم. حتی زندگی خود من هم به‌سختی می‌گذرد. من می‌خواهم نسبت‌به بودنم در قم تجدید نظر کنم».

امام گذاشتند آیت‌الله بروجردی خودش را خالی کند. وقتی سخنان ایشان تمام شد، گفتند: «آقا! آن کسانی که از محضر شما تقاضا کردند به قم بیایید، برایپول شما را نیاورده‌اند. اینجا کسی از شما توقع پول ندارد. الآن آیت‌الله آقاسیدابوالحسن مرجع اعلی هستند. همیشه این طور بوده که وقتی مرجع بزرگ‌تری بوده است، بزرگان دیگر هم این وضعیت را داشتند. این طبیعی است؛ اما این طور نمی‌ماند و اوضاع بهتر می‌شود».

پدر من می‌گفت: آیت‌الله بروجردی فرمودند: «من همیشه بروجرد که بودم، در این ایام از سال به فقرا و طلاب زغال می دادم؛ اما امسال نتوانستم حتی زغال خود را تهیه کنم». امام شروع کردند به شوخی و گفتند: «من زغالم را گرفته‌ام؛ زغال‌های خودم را می‌آورم و تقدیم می کنم».آیت‌الله بروجردی هم خندیدند و قضیه تمام شد.

آقای فلسفی هم در خاطرات خود نوشته‌اند و برای خود من هم نقل کرده‌اند؛ امام نامه‌ای به آقای بهبهانی می‌نویسند که شما تجار تهران را جمع کنید و با آنها صحبت کنید که اینجا قم است؛ حوزه علمیه است و آیت‌الله بروجردی به اینجا آمده‌اند. تعهد کنید شهریه‌ای راه بیافتد و حوزه رونقی پیدا کند.

پدر من می‌گفت: گاهی آیت‌الله بروجردی در پرداخت شهریه طلاب به مشکل می‌خورد؛ پیشکارش حاج احمد را می‌فرستاد بروجرد، دست‌گردانی‌هایشانرا جمع کند تا بتوانند شهریه بدهند.

مرحوم آیت الله سیدمحمدصادق لواسانی، وکیل امام در تهران، نقل می‌کردند، امام(ره) یک حالت شیفتگی نسبت‌به آیت‌الله بروجردی داشتند و کارهایی می‌کردند که من در شأن امام نمی‌دیدم و به ایشان اعتراض می‌کردم؛ مثلاً یک جا مشاهده کردم وقتی آیت‌الله بروجردی می‌خواستند برای نماز بروند، امام عبای ایشان را بر‌داشت، صاف ‌کرد و روی دوش ایشان ‌انداخت؛ یا دیدم هنگام خارج شدن از محفلی، کفش‌های ایشان را جلوی پایشان قرار داد. وقتی من اعتراض کردم،‌ امام ‌فرمود: «شما نمی‌دانید آیت‌الله بروجردی چه شخصیتی هستند و بودنشان در قم چه ارزشی دارد. اگر می‌دانستید اعتراض نمی‌کردید».

×آیا در بیانات و سخنرانی‌های حضرت امام (ره) هم خاطرات یا مطالبی درباره آیت‌الله بروجردی نقل شده است؟

بله یک سخنرانی از ایشان در اوایل سال 1342 هست که در مقابله با شاه ارائه شده است. شاه در جمله‌ای گفته بود روحانیون مفت‌خور و... هستند. امام(ره) در این سخنرانی می‌فرمایند: «حاج شیخ ما(عبدالکریم حائری) مفت‌خور است که وقتی مُرد، بچه‌هایش نان شب نداشتند بخورند یا آیت‌الله بروجردی که وقتی فوت شد، چقدر قرض داشت؟» خاطرات زیادی از فضلا و بزرگان حوزه هست که امام(ره) در مواضع مختلف به خصوص در زمان حیات آیت‌الله بروجردی چقدر بر حفظ شئون و حریم ایشان تاکید داشتند. امکان نداشت کسی مطلبی و انتقادی در حضور ایشان از آیت الله بروجردیداشته باشد و ایشان عکس­العمل نشان ندهند؟ این رفاقت و همراهی بین امام و آیت‌الله بروجردی وجود داشت.

×ارتباط آیت الله العظمی بروجردی با دستگاه شاه به چه شکلی بود و نظرشان درباره تشکیل حکومت دینی چه بود؟

دراین‌باره باید بگویم روابط ایشان با شاه، یک روابط خاضعانه نبود؛ نه با شاه رفاقت داشت و نه از او حرف‌شنوی؛ بلکه در موارد بسیاری، به او تعرض داشت. در قضیه اصلاحات ارضی، آیت‌الله بروجردی پیغامی کنایه­آمیز و تعرض­گونه توسط اقبال، نخست وزیر وقتبه شاه داده بودند.

اقبال خدمت آیت‌الله بروجردی رسید و گفت: اعلی حضرت پیغام دادند که تمام ممالک اسلامی همجوار ما اصلاحات ارضی کردند؛ با وجود اینکه اسلامی هم هستند، اما هیچ کس اشکال نگرفته است. چرا شما مخالفید؟! آیت‌الله بروجردی در جواب شاه فرمودند: ممالک اسلامی همجوار ما اول جمهوری شدند بعد اصلاحات ارضی کردند. جواب آیت الله بروجردی هم اساسی بود و هم اعمال قدرت کرد و با وجود آنکه مجلس اصلاحات ارضی را تصویب کرده بود، و مراحل قانونی طی شده بود اما حسب الامر حضرت آیت الله بروجردی به عنوان مرجع تقلید، این مصوبه متوقف می­شود. این مطلب در روزنامه های آن زمان مطرح و به این موضوع و جواب ایشان پرداخته شده است.

خود شاه در کتاب انقلاب سفید یا«مأموریت برای وطنم» می‌گوید: ما تمام کارها را در زمینه اصلاحات ارضی انجام داده بودیم؛ اما با دخالت یک شخصیت غیرمسئول ـ که مرادش آیت‌الله بروجردی بود ـ برخورد کردیم. روابط آیت‌الله بروجردی با حکومت، به‌گونه‌ای بود که عملاً آنها ملاحظه ایشان را می‌کردند؛ نه اینکه آیت‌الله بروجردی ملاحظه آنها را بکند. البته ایشان یک ویژگی داشت و آن اینکه در مقابله با شاه، او را تهدید می کرد که من از قم یا از ایران می‌روم. و در چند مرحله هم تهدید خود را عملی کرد و مردم درب خانه ایشان جمع شدند و نگذاشتند این اتفاق بیفتد.

آیت الله مقتدایی در همین رابطه تعریف می­کردند: به منزل آیت الله بروجردی آمدم، دیدم مردم در کوچه و محله های اطراف تجمع کردند و شعار می­دهند «یا اهل یثرب لامقام لکم بها»[ii][4]

رویه تعاملی آیت‌الله بروجردی با حکومت، فقط مربوط به حکومت ایران نبود؛ بلکه با کل دستگاه‌های حکومتی چنین بود.برای نمونه، ایشان پادشاه عربستان را به دلیل یک اختلاف عقیده‌ای به حضور نپذیرفت؛ یا شمشیر امیر کویت را پس داد و فرمود: من از سلاطین هدیه قبول نمی‌کنم.

×فعالیت ها و اقدامات آیت الله العظمی بروجردی در بستر سازی انقلاب اسلامیکه توسط شاگردان ایشان و به رهبری حضرت امام(ره ) شکل گرفت چقدر مؤثر بود؟

آیت‌الله بروجردی در دوران مرجعیت خود، اقدامات مهمی انجام دادند که در به ثمر رسیدن انقلاب اسلامی بسیار مؤثر بود. یکی از کارهایی که ایشان بعد از ورود به قم انجام دادند، مسئله تبلیغ بود. ایشان بسیار اصرار داشتند همه طلبه‌هایی که در حوزه هستند، حتی اساتید در هر سطحی که هستند، باید در ماه‌های رمضان و محرم و صفر به تبلیغ بروند. اگر طلبه‌ای به تبلیغ نمی‌رفت، واقعاً ناراحت می‌شدند و اگر کسی می‌رفت، عجیب تشویق می‌کردند.ایشان با این کار، ارتباط حوزه با مردم را در تمام نقاط مملکت تأمین کردند. سخنان امام خمینی در سال 42 چگونه به مردم می‌رسید؟ رادیو و تلویزیون که در اختیار ایشان نبود. به‌وسیله همین طلبه‌ها منتقل می‌شد. اگر دقت کرده باشید، قیام 15 خرداد سال42، در ایام محرم واقع شد؛ هنگامی که طلبه‌ها به مناطق مختلف رفته و زمینه‌ها را فراهم کرده بودند. بنابراین، مشخص می‌شود آیت‌الله بروجردی با تربیت افراد، در حال زمینه‌سازی و فراهم کردن مقدمات بودند؛ شیوه‌ای که نهایتاً به انقلاب ختم شد.

همچنین ایشان در زمینه تحقیق و تألیف نیز کسانی را که کتاب می‌نوشتند فوق‌العاده تشویق می‌کردند و به طلبه‌ها می‌فرمودند:«کتاب بنویسید و بیان زیبا و نیکو داشته باشید»؛ چنانچه حضرات آیات عظام مکارم شیرازی، سبحانی و نوری همدانی و دیگر بزرگان را که با مجله مکتب اسلام همکاری داشتند به نوشتن مقاله و کتاب تشویق می­نمودند و این بزرگواران خاطرات زیادی از حمایت­های آیت الله العظمی بروجردی از چاپ و نشر مجله دارند.

کار دیگری که ایشان کردند، اعزام افراد موجه حوزوی به مناطق مختلف بود. مثلاً آیت‌الله حاج سیداحمد خوانساری را که خودش مرجع تقلید و از شاگردان آقا ضیاء بود، با خواهش و تمنا به تهران فرستاد؛ که حضور ایشان در تهران، منشأ حرکت‌های بعدی شد. البته ایشان وقتی کسی را به جایی می‌فرستادند، اختیارات و قدرت هم به ایشان می‌دادند. مثلاً وقتی آیت الله شهید صدوقی را به یزد فرستاده بودند، وقتی بزرگترین تاجر یزد هم خدمت آیت الله بروجردی می­آمد و می‌خواست به ایشان وجوهات بدهد، نمی‌پذیرفتند و می‌فرمودند: «ما در شهر شما وکیل گذاشته‌ایم. برگردید و وجوهات را به وکیل ما در شهر خودتان بدهید.» حضور این شخصیت‌ها در شهرهای مختلف، بعداً در جریان انقلاب بسیار اثرگذار شدند. بنابراین، اگر با دقت نگاه شود، معلوم می‌شود آیت‌الله بروجردی در حال طراحی برای هدفی بود که خودشان در نظر گرفته بودندالبته ما نمی‌دانیم دقیقاً آن هدف چه بود: تربیت افراد،اعزام طلاب به تبلیغ،استقرار شخصیت‌ها در شهرهای دیگرو تأسیس حوزه در آن مناطق و ...با کنار هم قرار دادن اینها مشخص می‌شود طرحی بزرگ در نظر آیت‌الله بروجردی بوده است.

ایشان حرفشان این بود که من نمی‌گذارم چند طلبه از روی احساسات، این روند را مختل کنند. باید زیرساخت‌ها تکمیل شود، بعد نوبت به مراحل دیگر برسد. با این حال، ایشان جلوی بسیاری از کارهای تحریک‌آمیز شاه را گرفتند و با عقلانیت و به دور از ایجاد تنش کارها را پیش می بردند؛ برای نمونه، ایشان از تغییر رسم‌الخط فارسی و نیز ساخت معبد آتش‌پرستی جلوگیری کردند؛ بدون اینکه تنشی ایجاد شود.

آیت‌الله بروجردی،‌ به تقویت زیرساخت‌ها اقدام کردند؛ یعنی تلاش کردند حوزه جان بگیرد. در نتیجه همین فعالیت‌ها بود که وقتی ایشان رحلت کردند، طبق صورت‌هایی که به جای مانده است، حوزه علمیه‌ای داشتیم با بیش از هفت هزار طلبه که دوسوم آنها مبلغ و سخنگو بودند و بقیه هم طلاب مبتدی بودند که هنوز به آن مرحله نرسیده بودند.

×لطفاً درباره نظریه ولایت فقیه آیت‌الله بروجردی که اخیراً در استفتائات ایشان هم چاپ شده است، توضیحات مختصری بیان فرمایید. آیا ایشانبه تشکیل حکومت توسط ولی فقیه معتقد بودند؟

آیت‌الله بروجردی معتقد بودند ولایت فقیه در بین فقهای شیعه، یک امر ارتکازی و بدیهی است؛ یعنی چنین نیست که برای نفی یا اثبات آن استدلال کنیم. این ارتکاز برای کسی حاصل می‌شود که ابواب فقه را یک به یک ببیند و وظایفی را که بر عهده فقیه گذاشته می‌شود، بسنجد. مثلاً در بحث صغار وظایفی برای فقیه مشخص شده است؛ یا در بحث وقف، وقتی جهت وقف معلوم نیست، فقیه باید آن را مشخص کند؛ یا وقتی پدر به دختر اجازه ازدواج نمی‌دهد، فقیه باید وارد عمل شود و ... ایشان می‌فرمایند: وقتی وظایف متعددی بر عهدة فقیه نهاده می‌شود، پس فقیه باید شرعاً اختیارات و توانایی داشته باشد که این کار را انجام دهد؛ و این همان ولایت است.

بنابراین، آیت‌الله بروجردی از همان ابتدا که به قم آمدند، بر مسئلهولایت فقیه تأکید داشتند؛ اما من عقیده‌ام این است که امام هم نظریه ولایت فقیه را از ایشان گرفتند؛ چون یکی از جهاتی که آیت‌الله بروجردی در نظر امام بسیار اهمیت داشت و بزرگ بود ـ چنان‌که پدر من نقل می‌کرد ـ این بود که امام می‌گفتند:آیت‌الله بروجردی مثل بعضی از فقهای ما نیست که دلیل بیاورد و استنباط کند؛ بلکه ایشان روح فقه را ادراک می‌کند؛ همانند شیخ طوسی. شیخ طوسی فقیهی است که شم فقهی بسیار قوی‌ای دارد که تمام فقه را احساس می‌کند. لذا یکی از شواهدی که امام در مسئله ولایت فقیه می‌آوردند این بود که آیت‌الله بروجردی، با چنین استنباطی از فقه و تسلط کامل بر تمام فقه، ولایت فقیه را این گونه تبیین می‌کند.

امام به قوت و اعتبار علمی آیت‌الله بروجردی بسیار اعتقاد داشتند؛ چنان‌که حاج‌احمدآقا، فرزند امام، برای من نقل می‌کرد وقتی ما نجف بودیم، امام به ما می‌گفت: اگر می‌خواهید درس بخوانید و کار کنید، مثل آیت‌الله بروجردی کار کنید.

× آیا از مبانی حضرت آیت‌الله بروجردی، به ‌ویژه بحث ولایت فقیه ایشان می‌توان استفاده کرد و حکومتی بر اساس ولایت فقیه تشکیل داد؟

آن سطحی که آیت‌الله بروجردی برای ولایت فقیه قائل بودند، فراتر از یک حکومت است. ایشان ولایت فقیه را نسبت‌به کل جهان اسلام می‌دانند و حکومت را بخشی کوچکی از ولایت فقیه می‌شمرند. ایشان معتقد بودند ولایت فقیه، هرچند عین ولایت ائمه نیست ولی مستند به آن است؛ یعنی ائمه، کار شیعه را در دوران غیبت کبری به دست فقیه داده‌اند؛ البته شخص فقیه را تعیین نمی‌کنند و مثل غیبت صغری نائب خاص ندارند؛ بلکه نیابت عام است و بر اساس معیارهای تعیین‌شده، نایب عام از میان فقها انتخاب می‌شود. بر اساس همین معیارها، ایشان آقاسیدابوالحسن را بزرگ می‌گرفتند؛ چون برای ایشان ولایت قائل بودند و معتقد بودند حرمت ولایت ایشان باید از همه جهت حفظ شود.

آیت الله سلطانی برای من نقل می فرمودند؛ که مرحوم سیدابوالحسن اصفهانی مریض شدند. ابتدا می‌خواستند ایشان را برای معالجه، یا به ‌دلیل هوای خوب لبنان، به آنجا ببرند؛ اما یک‌دفعه مطرح شد که می‌خواهند به ایران بیایند. آیت‌الله صدر و آیت‌الله حجت جلسه‌ای گذاشتند و گفتند اگر آقاسیدابوالحسن بخواهد به ایران بیاید، باید برایشان کاری کنیم. برخی می‌گفتند از اراک استقبال کنیم؛ برخی هم می‌گفتند استقبال از سلفچگان کفایت می‌کند. آیت‌الله صدر گفته بودند که در این زمینه باید با آیت‌الله بروجردی مشورت کنیم. همه خدمت ایشان آمدند و مسئله را با ایشان در میان گذاشتند. آیت‌الله بروجردی گفتند: هنوز برای ما معلوم نشده است که سید قصد دارند به سمت ایران حرکت کنند؛ اما اگر بنا باشد به ایران بیایند، رفتن ما تا مرز مسلّم است؛ بحث این است که مراسم استقبال را چگونه اداره کنیم و مردم چگونه استقبال کنند. این نشان‌دهنده تفاوت فکری آیت‌الله بروجردی با دیگران است. این مسئله از باب ولایتی بود که ایشان برای آقاسیدابوالحسن اصفهانی قائل بودند و در نتیجه اعتقاد داشتند در همه جا باید ایشان را تأیید کرد و در مقابلش حرکت نکرد. این نوع ولایت، بیش از حکومت است و حکومت، یکی از شعبه‌های آن است.

آیت‌الله بروجردی در قضیه فلسطین نیز وارد عمل شدند. جمال عبدالناصر به ایشان نامه نوشت که شاه ایران می‌خواهد اسرائیل را به رسمیت بشناسد. آیت‌الله بروجردی عصبانی شدند و جلوی این کار را گرفتند. عبدالناصر در نامه دیگری به ایشان نوشتند: کسانی که از فلسطین آواره شده‌اند، اوضاع بسیار بدی دارند. آیت‌الله بروجردی هم دستور دادند که باید به آوارگان فلسطینی کمک کرد.ولایت فقیه از نظر ایشان، فقط برای شیعیان نبود؛ بلکه سنی‌ها را هم در دایره این ولایت داخل می‌دانستند.

آیت‌الله بروجردی حتی در صحبتی که با بعضی از افراد داشتند، می‌گفتند خیلی دوست داشتند با آقای پاپ هم می‌نشستند و درباره مشترکات اسلام و مسیحیت مذاکره می‌کردند. ایشان معتقد بودند ما وظیفه داریم معالم اهل‌بیت (ع) را در سطح دنیا مطرح کنیم. به همین دلیل، نمایندگانی به واشنگتن و دیگر مراکز کشورهای اروپایی فرستادند تا این معالم را عرضه کنند. این یعنی اینکه ایشان نسبت به همه دنیا احساس مسئولیت فقهی دارند.

متأسفانه ایشان بحث ولایت فقیه را مستقلاً مطرح نکردند و دیدگاه ایشان را باید از لابه‌لای آثار و استفتائاتشان به دست آورد؛ اما در همین مقدار هم مطالب بسیاری هست که جای بررسی و تحقیق زیادی دارد. وسعت مطالبی که در آثار ایشان در این زمینه هست و دلیلی که ایشان احراز می‌کند قابل تأمل و دقت است. در سفری که مقام معظم رهبری به قم داشتند، دراین‌باره مسائلی مطرح شد که من خدمتشان تشریح کردم و ‌ایشان خیلی تحسین کردند.

× از اینکه وقت خود را در اختیار ما گذاشتید و با حوصله به سئوالات ما پاسخ دادید ممنون هستیم.

من هم از شما ممنون و سپاسگزار هستم و امیدوارم که موفق باشید.

منبع: خبرگزاری حوزه

 
 

ادامه مطلب ...

آموزه های اخلاقی

سخنان آیت الله بهجت

بندگی خدا در طاعت خداست.

دانلود سخنرانی 



آگاهی به افکار خود                   دانلود سخنرانی شماره 2