انتحاری / Suicide

هر که دارد هوس کرب و بلا ، بسم الله...

انتحاری / Suicide

هر که دارد هوس کرب و بلا ، بسم الله...

رهنمودهای اخلاقی حضرت آیت الله مجتهدی تهرانی (رحمة الله علیه)




هیچ گناه و عبادتی را کوچک نشمارید

هیچ گناهی را کوچک نشمارید و به کوچکی آن نگاه نکنید. نگاه کنید ببینید مخالفت چه کسی را کردید. شاید غضب خدا در همین گناه باشد. از آن طرف، هیچ عبادتی را هم کوچک نشمارید، شاید که رضایت خدا در همین عبادت باشد. دست کوری را می گیری و از این طرف خیابان به آن طرف می بری، نگو این که چیزی نیست، یک وقت می بینی که همین کار کوچک تو ر ا بهشتی کرد.

- گناه زیاد، سنگینی می آورد

گناه، انسان را سنگین می کند. رسول خدا(صلی الله علیه واله وسلم) در خطبه ی شعبانیه می فرماید: "گناهان، پشت شما را سنگین کرده است" ماه رمضان روزه بگیرید و عبادت کنید تا از این سنگینی بیرون بیایید.

دیدید بعضی ها می خواهند دو رکعت نماز صبح بخوانند، انگار یک کوه، پشت آنها افتاده، هر چه آنها را صدا می کنید، مثل اینکه بختک روی آنها افتاده است. اینها همه بر اثر گناهان زیاد است.

- همیشه خود را گنهکار بدانید

هر چه قدر هم آدم خوبی شدید، باز به خدا بگویید که خدایا، آیا بنده ای بدتر از من داری؟

امام زین العابدین(علیه السلام) با این که معصوم بود، در دعای ابو حمزه عرض میکند: «اسوَءُ حالاً مِنّی» یعنی پروردگارا! کسی که حالش بدتر از من باشد، میان بنده های تو هست؟

رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) صبح ها هفتاد مرتبه استغفار می فرمودند؛ نه این که بخواهند به ما درس بدهند، اصلاً؛ واقعا خودشان را در مقابل عظمت خدا مقصر می دانستند که هر چه هم عبادت و بندگی کنند، در مقابل عظمت الهی باز هم ناچیز است.

  

- سجده گناهان را می ریزد

سجده گناهان را می ریزد. روایت است که انسان به سجده برود و مدتی در سجده باشد، "شکراً الله و الهی العفو" بگوید، مخصوصا در نماز شب، ده دقیقه، یک ربعی در سجده باشد، حس می کند وقتی که به سجده می رود، سبک می شود .

آن حالت سبکی بر اثر ریخته شدن گناهان است. همانطور که باد در فصل پاییز برگ درختان را می ریزد، سجده هم گناهان را می ریزد.

- به گذشته ی خود فکر کنید

اگر انسان می خواهد فکر کند که این دنیا آخرش چیست، بهترین راه این است که به گذشته فکر کند. به این فکر کند که عمری که کرده است، در این مدت چه شده است؟ باقی عمرش هم همین خواهد بود دیگر! چرا غفلت می کنیم و غافلیم؟ چرا فکر مردن نیستیم.

ای که پنجاه رفت و در خوابی      مگر این چند روزه دریابی

گاهی خودمان را نصیحت کنیم. به خود بگوییم که رفقای ما همه مرده اند، آنها که از ما قوی تر و پول دارتر بودند مردند، پس ما هم می میریم.

راجع به گذشته ی خود فکر کنیم که چه کردیم؟ بقیه اش هم همان خواهد بود. دل خود را به دنیا خوش نکنیم. به خود بگوییم قدیم تر که ما جوان و قوی بودیم، این همه گرفتاری داشتیم، بقیه ی عمر که بدتر است. دل خود را به چه چیز خوش کنیم؟

- از گذشته و آینده ی خود خوف داشته باشیم .

«اِنَّ المؤمن لایُصبح الّا خائِفاً» "مؤمن صبح نمی کند مگر در حال ترس"

نماز شب می خوانی، آدم خوبی هستی، نماز جماعت می خوانی، خمس می دهی، مکه هم رفتی، همه کارهایت را انجام دادی، معذلک باز هم باید بترسی.

مؤمن روز را هم به شب نمی رساند، مگر در حال ترس. هر چند هم آدم خوبی باشد. برای اینکه ما بین دو راهی گیر کرده ایم. بین عمر گذشته مان، که نمی دانیم خدا با ما چه می کند؟ خطاهایی که کرده ایم، دروغ ها، غیبت ها، نگاه به نامحرم ها و...اینها را نمی دانیم نسبت به اعمال گذشته مان خدا با ما چه می کند؟ و بین مرگی که نزدیک است نمی دانیم چه کارهای می کنیم که سبب هلاکت مان می شود؟ نمی دانیم نسبت به گذشته، خدا با اعمال بدمان چه می کند و نسبت به آینده هم نمی دانیم که عاقبت به خیر می شویم یا نه؟

خیلی ها بودند که آدم خوبی بودند، ولی آخر عمر بد شدند.

- از خد ا بخواهیم به ما یقین بدهد

از خدا یقین و ایمان بخواهید. زید بن حارثه حال نداشت و به ستون مسجد تکیه داده و نشسته بود. حضرت فرمودند: «یازید کَیفَ أصبَحتَ؟» "چگونه صبح کردی؟" عرض کرد:«أصبَحتُ موقناً» صبح کردم در حال یقین. حضرت فرمودند: "هر چیزی نشانه ای دارد، نشانه یقین تو چیست؟" زید عرض کرد: "نشانه یقین من این است که شب ها از یقین خوابم نمی برد. صدای غرّش آتش جهنم را می شنوم و نعمت های بهشت را هم می بینم"

حال ما خیلی جالب است، وقتی سرمان را روی متکا می گذاریم، عالم را آب ببرد، ما را خواب می برد. صبح هم بعضی ها را باید با منجنیق برای نماز صبح بیدار کرد. این به خاطر این است که ایمان و یقین نداریم. کسی که نماز صبح، حتی نماز شبش قضا شود، ایمان ندارد. آیت الله حسن زاده آملی در کتاب الهی نامه خود می گوید:

هر که سحر ندارد          از خود خبر ندارد

یعنی خودش را نشناخته و نمی داند کیست.

- بشارت به گنهکاران

خداوند به حضرت داوود (علیه السلام) وحی فرمود که "ای داود! به گنهکاران بشارت بده که من توبه ی شمار ا می پذیرم و عفوتان می کنم چون آنها غیر از من کسی را ندارند، گنهکاران دلشکسته اند. گناه کرده اند و امیدشان به عفو من است"

یکی از داش مشتی ها چند سال پیش رفته بود مکه، رو به روی خانه خدا به خدا می گفت: "خدایا! ما در تهران نخود و لوبیا را با آشغال هایش می خریم، ما هم آشغال هستیم و به مکه آمده ایم، تو ما را همراه خوب ها بخر"

خدا اینها را دوست دارد. خدا ناله ی بنده ی گنهکار را از ذکر سبحان الله و لااله الا الله که دیگران می گویند، بیشتر دوست دارد. نیمه شب گریه می کند که "خدایا مرا می آمرزی یا نمی آمرزی؟" شب و روز گریه می کند. خدا به حضرت داود می فرماید که "به این بنده ها بشارت بده که گناهانتان را می بخشم و عفو می کنم"

- الکریم اذا قَدَرَ عفا

مرد عرب خدمت رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) رسید و عرض کرد: "یا رسول الله! روز قیامت حساب بنده ها با کیست؟" حضرت فرمودند: "با خود خدا" مرد عرب خوشحال شد و گفت: "خیالم راحت شد" و رفت. حضرت فرمود: "این مرد حقیقت مطلب را فهمیده است"

- همه نیاز به استاد دارند

ما خیال می کنیم همین نماز را بخوانیم و روزه بگیریم، کار تمام شده است. مسئولیت شرعی ما زیاد است و باید خودمان را حفظ کنیم و برای این حفظ شدن هم استاد لازم داریم. ما استاد اخلاق لازم داریم.

بی پیر مرو تو در خرابات     هر چند سکندر زمانی

کسی باید دائما ما را میزان کند. همان طور که هوا گاهی درجه اش زیر صفر می رود، گاهی بالا می رود، ما هم گاهی روحمان بالا و پایین می شود، باید کسی باشد که روح ما را تنظیم کند.

- با نفس خود حساب و کتاب کنید.

گاهی انسان باید بنشیند و با نفس خود حساب و کتاب کند. پدر ما را این نفس در می آورد. به نفس خود بگوید: "تاکی؟ چقدر؟ بس است دیگر! به فکر خودت باش!"

نفس که به فکر ما نیست، به فکر خودش است. مثَل نفس، مثل اسب سرکش است. اگر سوار اسب سرکش شوی، اسب فرار می کند. اگر وارد باشی، دهنه ی اسب را محکم می گیری، ولی باز هم زورت نمی رسد و اسب فرار می کند تا برود سرآخور جو بخورد. سر صاحب خود را به سر در طویله می زند  و او را به زمین می اندازد و در خون غوطه ور می کند. اما خودش سر آخور رفته و مشغول خوردن جو می شود، به فکر لذت خودش است و فکر صاحبش نیست.

نفس ما هم همین طور است. به فکر لذت خودش است، فکر این نیست که ما جهنمی می شویم؛ لذا گاهی لازم است به نفس خود بگوییم که دیگر بس است! ما را جهنمی نکن! تا حالا که گذشت، از این به بعد ما را اذیت نکن! نفس ما هم همین طور است. به فکر لذت خودش است، فکر این نیست که ما جهنمی می شویم؛ لذا گاهی لازم است به نفس خود بگوییم که دیگر بس است! ما را جهنمی نکن! تا حالا که گذشت، از این به بعد ما را اذیت نکن!

- حساب اعمال خود را داشته باشید

کسی که هر روز حساب کار خودش را نکند که من امروز چه کار کرده ام، کار خوب انجام داده ام یا کار بد، اگر کار خوب انجام داده، الحمدلله بگوید و اگر کار بد انجام داده استغفار کند، اگر کسی این کار را نکند، حضرت امام کاظم(علیه السلام )  می فرماید: "این فرد از ما نیست"

باید همانطور که بازاری ها شب به شب حساب کار خودشان را می کنند که امروز چقدر واردات جنسی، صادرات جنسی، واردات نقدی و صادرات نقدی داشتند و چرتکه می اندازند، ما هم باید دفتری داشته باشیم و از صبح تا غروب هر کاری کردیم، شب به شب در آن بنویسیم. خدای نکرده به نامحرم نگاه کردیم بنویسیم، غیبت کردیم بنویسیم، آواز حرام گوش کردیم بنویسیم، بعد اگر دیدیم کار بد انجام داده ایم استغفار کنیم و اگر کارهای خوب انجام داده ایم خدا را شکر کنیم.

کارهای بدمان را استغفار کرده و از خدا بخواهیم و تصمیم بگیریم که فردا دیگر این گناهان را انجام ندهیم. شب به شب باید حساب کنیم، اگر نکنیم جمع می شود و زیاد می شود و در روز قیامت گرفتار می شویم.

- کار را برای خدا انجام دهید

شیخ رجبعلی خیاط می گفت: "من همیشه که نماز می خواندم، نماز امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، نماز جعفر طیار و ...حاجتی را از خدا می خواستم. یک بار گفتم هیچ حاجتی نخواهم و برای خود خدا نمازی بخوانم."

تو بندگی چو گدایان به شرط مزد نکن

که خواجه خود روش بنده پروری داند

شیخ رجبعلی همان شب خواب دید. در خواب به او گفتند:"چرا دیر آمدی؟" یعنی تو باید سی سال پیش به فکر این کار می افتادی، حالا بعد از یک عمر نماز خواندن به این فکر افتادی که نماز بخوانی بدون اینکه مزد و حاجت از ما بخواهی!

نظرات 2 + ارسال نظر
بهانه بودن سه‌شنبه 24 تیر‌ماه سال 1393 ساعت 12:05 ب.ظ http://hidden-sun.mihanblog.com

هیچ لیوانی در زندگی خالی نیست ،


حتی نیمه پر هم نیستند ؛


وقتی چشمها جور دیگر می بینند .


وقتی دوست همه جا حضور دارد،


وقتی لطفش همه جا را پر کرده


آری ... چشمها را باید شست ...


بیایید لیوانها را به کناری بگذاریم ، وقتی دریای رحمتش را کرانه نیست ...

امیر چهارشنبه 1 مرداد‌ماه سال 1393 ساعت 11:50 ق.ظ http://didbanelor.ir

مطلب زیبایی بود.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد